عاشقى دانى چه باشد؟
بى دل و جان زيستن
جان و دل برباختن
برروى جانان زيستن
سوختن در هجر
و خوش بودن به اميد وصال
ساختن با درد و پس با بوى درمان زيستن
سر سبزترين بهار تقديم تو باد
آواى خوش هزار تقديم تو باد
گفتند كه لحظه ايست روييدن عشق
آن لحظه هزاربار تقديم تو باد
يک رنگى و بوى تازه از عشق بگير
پر سوز ترين گدازه از عشق بگير
در هر نفسى كه ميتپى اى دل من
يادت نرود اجازه از عشق بگير
گذرنامه ات را ببند عزيزم
جهان در جيب پالتويت
به گلى بيانديش
كه ريشه دارد
در گلدان سياه پلاستيكى
-محبوبه ابراهيمى-
گاهى اوقات بعضى از پدر و مادرا فكر ميكنن
بچه ها فقط به غذا و خواب و لباس و درس احتياج دارن
ولى بچه ها به محبت هم نياز دارن
به شاد بودن
...
خواهش ميكنم بياين سعى كنيم هم ديگه رو بفهميم
درك كنيم
و دوست داشته باشيم
دنبال تو نميگردم
دنبال كسى ميگردم كه تو را نشانش دهم
و بگويم
مثل او
نباش...
يک داستان شش كلمه اى از
"اليستر دانيل"
به نام "اندوه" كه برنده ى بهترين داستان خيلى كوتاه جهان شده است:
"" هيچ حواسم نبود
دو فنجان ريختم""
.: Weblog Themes By Pichak :.